جدول جو
جدول جو

معنی حسن جمالی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن جمالی
(حَ سَ جَ)
دهی است از دهستان جم بخش کنگاور شهرستان بوشهر در 15هزارگزی خاور کنگاور به جم. جلگه ومعتدل است. 139 تن سکنۀ شیعۀ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت و گلیم بافی است.. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ جَ)
ابوبکر. کتابی در تاریخ طبیعی طبی از او در کتاب خانه پاریس موجود است موسوم به خواص الاشیاء یا فرحنامۀ جمالی. (لکلرک)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
حسن بن علی بن سعید عمانی، مکنی به ابومحمد. وی مقری بود و پس از سال 500 ه. ق. ساکن مصر گشت. او راست: 1- المرشد. 2- الوقف و الابتداء. (از معجم المؤلفین از طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 223)
ابن علی بن ابوعقیل محمد شیعی امامی. درگذشتۀ 167 هجری قمری او راست: کتاب ’الکروالفر’، ’التمسک بحبل الرسول’. (روضات ص 167 و 168) (هدیهالعارفین ج 1 ص 265)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ مِ)
ابن جعفر بن حسن بن نجم الدین اعرج عاملی کرکی امامی، ملقب به بدرالدین و درگذشتۀ 933 هجری قمری او راست: شرح شاطیبه جزریه و جز آن. (هدیه العارفین ج 1 ص 288)
ابن علی بن احمد حایینی شیعی امامی. درگذشتۀ 1135 هجری قمری رجوع به حسن بن علی بن احمد عاملی حایینی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ جُلْ لا)
ابن احمد بن محمد طبری بغدادی شافعی. فقیه، درگذشتۀ 375 هجری قمری او راست: ’المدخل فی الجدل’. (هدیهالعارفین ج 1 ص 271)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ جَ)
ابن غالی ازهری مالکی، منسوب به جدیه از قرای رشید در مصر بودو در 1202 هجری قمری درگذشت. او راست: دیوان الخطب و جز آن که در هدیه العارفین (ج 1 ص 300) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
عقد معامله بر حسب اعتماد
فرهنگ گویش مازندرانی